امام عصر

امام عصر

با ذکر یه صلوات برین سراغ بقیه ی مطالب

برچسب ها: پست ثابت
[ پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۲ ] [ 4:21 ] [ ساکورا فوجی ] [ ]
پست ثابت (حتما بخون)
سلام به همه

ممنون از نگاه زیباتون...

اینجا ستوه بارانه... جایی که حرفای دلمو مینویسم... شرح حال نه هاااا... هر اون چیزی که دغدغه است برام دربارش مینویسم...

سعی میکنم موضوعات متنوعی داشته باشم... 

خواهش میکنم با نظراتتون بهم کمک کنید... 

همچنین خوشحال میشم که به اون یکی وبم : Ganjene1028.blogfa.com سر بزنید..

خیلی ممنونم... 

[ یکشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۲ ] [ 13:54 ] [ ساکورا فوجی ]
داستان کوتاه نمره ی نقاشی
پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین!
بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایره‌ای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایره‌ای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن!»
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: «می‌تونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»
مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید.»
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمی‌دونستم...، شرمنده‌ام.»
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون امروز نمره‌ام رو کرد بیست!» زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!»

[ سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵ ] [ 19:37 ] [ ساکورا فوجی ] [ ]
پاییز
بیچاره پاییز ...
دستش نمک ندارد...
این همه باران به آدم ها میبخشد،
اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.

خودمانیم ...
تقصیر خودش است ؛
بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد
تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و
با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ...
سیاست " تابستان " را هم ندارد
که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوزناک بزند

بیچاره .....
بخت و اقبال " زمستان " هم نصیبش نشده
که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد !


او " پاییز " است
رو راست و بخشنده ...
ساده دل
فکر میکند اگر تمام داشته هایش را زیر پای
آدم ها بریزد،
روزی ؛
جایی ؛
لحظه ای ؛ از خوبی هایش یاد میکنند ...

خبر ندارد آدم ها رو راست بودن
و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمیگذارند ...


یکی به این پاییز بگوید
آدم ها یادشان میرود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای ...
دست در دست معشوقه ای دیگر پا بر روی
برگ هایت میگذارند و میگذرند ...


تنها یادگاری که برایت میماند
" صدای خش خش برگ های تو بعد از رفتن آنهاست "

[ یکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ ] [ 14:14 ] [ ساکورا فوجی ] [ ]
آلزایمر مادر (داستان کوتاه)
چمدونش را بسته بودیم،
با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود
کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک،
کمی نون روغنی، آبنات، کشمش
چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی …
گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم
یک گوشه هم که نشستم
نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”
گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.”
گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن!
آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها،
من که اینجا به کسی کار ندارم
اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟”
گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری
همه چیزو فراموش می کنی!”
گفت: “مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول!
اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!”
خجالت کشیدم …! حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم
و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.

اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،
راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!
زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم
قرآن و نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودن!
آبنات رو برداشت
گفت: “بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.”
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:
“مادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن.”
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:
“چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد،
شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!”
در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد
زیر لب میگفت:
“گاهی چه نعمتیه این آلمیزر!!”

[ سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ ] [ 17:40 ] [ ساکورا فوجی ] [ ]
روز دختر مبارک

 

خداوند لبخند زد
دختر آفریده شد!
لبخند خدا روزت مبارک

ولادت حضرت معصومه و روز دختر مبارک

 

[ پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ ] [ 18:10 ] [ ساکورا فوجی ] [ ]
عکس نوشته

 

 

[ چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ] [ 1:40 ] [ ساکورا فوجی ] [ ]
آخرین مطالب
صفحات وب